از آنجا که کتاب دو قرن سکوت زرین کوب در طول سالیان دراز دستاویز بسیاری مغرضان و نژاد پرستان و فاشیستها شده تا با توسل به آن به اسلام و اقوام دیگر توهین کنند ، بر آن شدیم که چند برگ از این کتاب را با احترام به شخصیت علمی استاد زرین کوب مرور کنیم تا مشخص شود این کتاب از دید علمی تا چه حد دارای اعتبار است..حتما این مطلب را تا آخر مطالعه کنید…
پیش از هر مطلبی باید این نکته را متذکر شوم که به هیچ وجه بحث و نقد ما پیرامون شخصیت دکتر زرین کوب نیست وقصد تحقیر و انگ زدن به ایشان را نخواهم داشت…چه خود دکتر زرین کوب در کتابی که سالها بعد (۱۳۴۲) نوشتند یعنی کتاب کارنامه اسلام –به خوبی به تمدن اسلامی پرداختند و نوشته های ارزشمنددیگری از ایشان به جای مانده است .
برای شروع نقل قولی از کتاب ” دوقرن سکوت” را می آورم :
۱- یک گاف تاریخی-ریاضی :
(( فتح مدائن :تازیان به تیسفون در آمدند …وقتی سعد به تیسفون در آمد مدافعان آن را فروگذاشته بودند و رفته بودند …به یک روایت سه هزار هزار هزار درم در خزانه بود که نیم آن به جای مانده بود.از این رو گنج و خواسته بسیار به دست فاتحان افتاد ))صفحه ۶۹
نویسنده این داستان تخیلی ؛آیا میداند که معنای سه هزار هزار هزار درم چیست ؟آیا میداند که اگر هر درم را چهار گرم بدانیم در دربار یزدگرد میبایست دوازده میلیون کیلو نقره بیابیم ؟! آیا میداند ، که اگر چنان که گفته اند این سکه ها بین شصت هزار عرب فاتح تیسفون بخش کنیم به هر عرب ۲۰۰ کیلو نقره ، جدای از سایر غنیمت ها میرسیده ؟ آیا میداند که اگر ضرب دو روی هر سکه در آن سیستم فقط یک دقیقه !! زمان نیاز داشته باشد ،برای ضرب سه هزار هزار هزار درم باید ۵۷۰۰ سال شبانه روز درم ضرب کرد ؟؟!!
و ساده ترین سوال :آیا نویسنده از خود نمی پرسد که اگر چنین هم بوده این ثروت گزافتر از گزاف از غارت کدام مردم گرد آمده بوده ؟؟!!
۲- تناقض آشکار :
(( بادیه های ریگزار بی آب نجد و تهامه را دیگرآنقدر و محل نبود که حکومت و سپاه ایران را به خویشتن کشاند . زیرا در این بیابان بی آب هولناک خیال انگیز از کشت و ورز و بازار و کالا هیچ نشان نبود و جز مشتی عرب گرسنه و برهنه که چون غولان و دیوان همه جا بر سر اندکی آب و مشتی سبزه با یکدیگر در جنگ و ستیز بودند از آدمی نیز در آنجا کس اثر نمی دید )) (عبدالحسین زرین کوب-دوقرن سکوت –ص۲۷)
اینجا سرزمین عربستان آنقدر بی تمدن است که مردمانش همچون کفتار و گوسفند تلقی می شوند که بدنبال سبزه !!یا جنگ و ستیز برای بقا هستند !!
اما نویسنده فراموش میکند و در جایی دیگر توصیف دیگری می آورد …
(( مکه در آن زمان به جهت موقع تجاری خویش بهشت توانگران و بازرگانان قریش …بود …
این شهر از قدیم حتی مدتها پیش از بطلیموس به سبب آنکه در گذرگاه جاده بازرگانی که
بین ممالک هند و یمن با ممالک مجاور دریای مدیترانه میگذشت واقع است اهمیت بازرگانی تمام داشته… مکه در آنزمان مرکز داد و ستد و کانون پول و سرمایه بود .))(همان – ص۲۴۳)
ناگهان آن سرزمین شتر و سوسمار و راسو و آن مردم وحشی و آن شهر ارواح تبدیل می شود به مرکز داد و ستد و کانون پول و سرمایه و شاه راه تجارت شرق و غرب !!!
۳- دانشمندان و الواح سخن میگویند :
دو قرن سکوت صفحه ۸۹:
(( در فتح مدائن نیز عربان نمونه هایی از سادگی خویش را نشان دادند :گویند شخصی پاره ای یاقوت یافت در غایت جودت و نفاست،و آن نمی شناسخت ،دیگری به او رسید که قیمت میدانست و از او به هزار درم خرید …دیگری را زرسرخ بدست آمد در میان لشگر ندا میکرد صفرا را به بیضا که می خرد ؟گمان او آن بود که نقره از زر به تر است و همچنین جماعتی که از ایشان انبانی پر از کافور یافتند پنداشتند که نمک است قدری در دیکگ ریختند طعم تلخ شدو اثر نمک پدید نیامد و…))
کتاب “تاریخ عرب” نوشته فیلیپ.ک.حتی:
(( مسلم است که این قوم در اوج نفوذ تجاریشان بر همه راه های تجاری که از حجاز به سوی شمال عبور می کند و به بنادر مدیترانه میرسد تسلط یافته و در طول این راه ها مستعمره هایی داشته اند. ص ۵۳
- ایوب سراینه لطیف ترین اشعاری که دنیای قدیم سامی پدید آورد ، عرب بود نه یهود .و این نکته از ترکیب نام او و از نکاتی که در کتاب خود درباره شمال عربستان آورده است به خوبی هویداست .ص۵۴
-دیودورسیسیلی همین نظر را تکرار میکند و عربستان را سرزمین ادویه های معطر می شمارد و خاک آن را خوش بو می داند.پلینی در کتاب تاریخ طبیعی (کتاب۶) که اطلاعات مردم روم را به سال ۷۰ میلای درباره ممالک شرقی در آن مختصر آورده همین مطلب را تایید میکند .ص۵۵-از ادبیات محلی عربستان جنوبی هر چه هست لوح های قدیمی است که بر فلز یا سنگ نقش شده و…قدیم ترین لوح که بدست آمده مربوط به قرن ششم تا هفتم پیش از میلاد است. ص ۶۰
- کریستن نیبوهر اول کس بود که اروپاییان را از وجود الواح عربی آگاه ساخت و ژوزف هالیوی یعنی نخستین اروپایی که پس از دوران ایلوس گالوس قدم به نجران یمن گذاشت ۶۸۵ لوح از ۳۷ محل با خود آورد ادوارد گلاز قریب ۲۰۰۰ لوح فراهم آورد که هنوز برخی منتشر نشده مجموعه الواحی که اکنون در دست است و تاریخ آن کمتر از هفت قرن پیش از میلاد نیست بالغ بر ۳۰۰۰ است .ص۶۵
-سالانه بازاری همچون یک مجمع ادبی بر پا میشدو شاعران بزرگ بدانجا می شدند تا قصاید خویش بخوانند و انتظار شرف و امتیاز بمانند…گویی بازار عکاظ به دوران پیش از اسلام برای عربستان چیزی شبیه آکادمی فرانسه بوده است .ص ۱۱۸
تناقض بسیار آشکار است ، کشوری که “سرزمین ادویه های معطر” نام گرفته مردمش در کتاب “دو قرن سکوت” کافور را از نمک تشخیص نمی دهند و همین سرزمین به عنوان شاهراه تجارت غرب و شرق چنان توصیف شده که یاقوت برای آن مردم ناشناخته بود !
۴- شعر و زبان :
دوقرن سکوت :
(( زبان تازی در کام فرمانروایان صحرا از ریگ های تفته بیابان نیز خشک تر و بی حاصل تر بود …شعرشان توصیف پشک شتر و…بود(!!)ص۱۱۳
آیا براستی محققان نیز درباره شعر عرب چنین نظر متعصبانه ای دارند ؟!
(( زمانی که می گوییم دوران پیش از اسلام دوران جهل و نادانی بوده یک تفسیر عامیانه و نادرست است برعکس در شبه جزیره عرب از دوران بسیار کهن ، آثار فرهنگی بسیار پیشرفته در اختیار است مثلا اگر از جنوب عربستان شروع کنیم به اقوامی بر می خوریم که از هزاره دوم پیش از میلاد دارای اسم و رسم و تمدن و حتی خط و کتیبه بوده اند…همه این اقوام عرب دارای خط بوده اند و از آنها کتیبه هایی به جا مانده کتیبه “ذونوآس” یکی از آنهاست .بنابراین باید تمدن و و فرهنگ شایسته ای در آن منطقه وجود داشته باشد .از میان اقوامی که در شمال عربستان می زیسته اند .”لحیانی” ها و ” ثمودی” ها از بقیه معروف ترند حدود ۱۳ هزار کتیبه از دوران ” ثمودی” ها کشف شده وفرهنگ و زبان و الفبای آن ها کاملا از این کتیبه ها مشخص است ))( آذرتاش آذرنوش- مجله پیام صادق-شماره ۲۸ ص۲۴)
کارل بروکلمان :
(( در عربستان جنوبی دست کم از یک هزار سال پیش از میلادبا نوشتن آشنا بوده اند و آن را در خدمت مذهب و قانون بر روی کتیبه ها بکار می برده اند .))(شعر عرب در عهد جاهلی- ص ۱۰۷)
شوقی ضیف- تاریخ ادبی عرب ص ۱۸۲
((اگر شعر جاهلی عرب را غنایی بدانیم دور نرفته ایم زیرا در تصویر نفسانیات فردی و احساسات و عواطفی که در دل خلجان دارد همانند شعر غنایی غربی است خواه مواقعی که شاعر حماسه و فخریه می سرایدیا مدح و هجو می گوید یا تغزل و مرثیه و یا به پوزش و عقاب می پر دازد یا محیط خود را توصیف می کند و../.و نیز از آن جهت به شعر غنایی لیریک یونانی شبیه است که شعر جاهلی هم به آواز و “غنا” خوانده می شد .))
ابوالفرج اصفهانی –الاغانی – مقدمه آقای فریدونی-ص۷:
(( از عرب عهد جاهلی به خصوص اهالی حیره و یمامه و یمن و نجد و حجاز ،قصایدی عالی با اصلوبی استوار در حکمت و نصیحت و مدح و رثا و حماسه و هجا و وصف مناظر و شرح احساسات طبیعی روایت شده که مهارت آن قوم را در هنر شاعری واثر شعر را در زندگی ایشان ثابت می کند ))
یک شعر از امروالقیس شاعر عهد جاهلیت و حدود صد سال پیش از اسلام :
(( فاطمه ،ناز ،کم کن ،
و اگر براستی دل بر ترک من نهاده ای باری خوشتر از این!
و اگر بعضی اخلاق مرا نمی پسندی،
دل من باز پس ده ، جدا شو و آرام گیر،
آری ، تو فریفته آنی که عشق ات قاتل من است،
و هرچه بفرمایی دل من آن کند
و این اشک ریختن ات جز برای آن نیست
که در قمار عشق دل خوار و خسته ام را پاک ببریرگباری گران بار از ابری نزدیک فرو ریخت
زمین را فرا گرفت و روان شد
سیلاب برخاسته ، کوه و دره را می پوشانید
و چون فرو می نشست تیزی سرکوه بیرون می آمد ….))
( شوقی ضیف- تاریخ ادبی عرب- ص ۲۴۲)
نویسنده ” دوقرن سکوت ” این نوشته ها و توصیفات دروغین را آورد تا سرپوشی بر ضعف ادبیات و زبان عهد ساسانیان بگذارد …
چون نگاهی به کتیبه های عهد ساسانی این پرسش را در ذهن پیش می آورد که چرا زبان یک کتیبه تا این حد الکن و ناتوان و ناقص بوده آیا واقعا زبان آن عهد در اوجش چنین نوشته ای بوده ؟؟؟!!
ترجمه کتیبه :
(( این پیکر خدایگان مزداپرست، شاپور، شاهنشاه ایران،کش نژاد از ایزدان ، پسر خدایگاهن بابک شاه (است) …این پیکر خدایگان مزداپرست ، شاپور شاهنشاه ایران ، و انیران ،کش نژاد از ایزدان مزدا پرست ، پسر خدایگان مزدا پرست،اردشیر شاهنشاه ایران کش نژاد از ایزدان نواده خدایگان بابک شاه (است )…((تاریخ زبان فارسی- ص ۲۱۱)
یا کتیبه حاجی آباد که می بینید با ویرایش مترجم و دستکاری مانند نوشته های یک عقب مانده ذهنی است که نه سر دارد نه ته !!! :
(( در این مقاله مکنزی متن کتیبه شاپور در حاجی آباد را …ترجمه متن :.. و ما وقتی این تیر را رها کردیم آن گاه ما در پیش چشم شهریاران و شاهزادگان و بزرگان و آزادان رها کردیم و ما پای بر این دره نهادیم و ما تیر ورای آن چینه افکندیم اما آن جای که تیر افکندیم آن جا ، جای آن گونه نبود که اگر چینه چیده آن گاه بیرون پیدا بود پس ما فرمود که چینه بیرون تر چید که دست خوش آن تیر به سوی آن چینه رها کند ….) ( رسول بشاش کنزق-کتیبه و متون کهن- ص۴۵)
منبع:حق و باطل
تهیه و گردآوری : ظهور۱۲
اين مطلب را به اشتراك بگذاريد :
نظرات شما عزیزان: